۱۳۸۷/۰۴/۰۹

خونه تکونی

دیدم زمان بیهوده می گذرد و من مثل همیشه در حال نشخوار کردن چیز هایی هستم که می خواهم بنویسم.
برای شروع باید چیزهای مهم روزانه را بنویسم و بعدش هم نوشته های نصفه و نیمه ای که هر کدام جایی پلاس شده اند.

چند روزی است که پس از مدتها غوطه خوردن به شکل زیبایی دارم پوست می اندازم . بدبینی مزمنی که گهگاهی گریبانم را می گرفت کمتر می شود و به روابط خودم با آدمها هم به گونه دیگری نگاه می کنم.

مهمترین چیزی که قدم اول بود خودم را از مقایسه و رقابت بیمار گونه با محیط اطرافم رها کردم. هنوز تمام نشده ولی شروع خوبی است.

چرا بیشتر رفتارهای ما به خاطر نگاه، حرف، و حرکت دیگران است؟ چرا کمترخودمان هستیم؟ همیشه می گوییم خودمان هستیم وادعا می کنیم کاری را می کنیم که خود دوست داریم اما ریشه ی همان چیزی را هم که خود دوست داریم در یک مسابقه بیمار گونه از رقابت با دیگران دریافت کرده ایم. نمی دانیم خودمان را کجا پیدا کنیم. برای همین وقتی از خودمان جدا می شویم زندگی مان می شود تصویری که دیگران از ما می خواهند.

من می خواهم خودم را از این تصویر ذهنی جدا کنم. می دانم سخت است ولی خوشحالم که اتفاقاتی می افتد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

HAL KARDIM,DEGE CHE KHABAR,AZ ON KHOBASH BENVIS