چرا به التماس مرگ نشسته ام
وقتی خواب او را ربوده است
چرا به التماس قافیه نشسته ام
وقتی کلمات فراریان شب و روز منند
ستاره ها شب را تنها گذاشتند
تا بر تباهی اش نیشخند زنند
وقتی حرفی نمانده است
با ناله حقیری است
که مرگ را بیدار می کنی
.
وقتی خواب او را ربوده است
چرا به التماس قافیه نشسته ام
وقتی کلمات فراریان شب و روز منند
ستاره ها شب را تنها گذاشتند
تا بر تباهی اش نیشخند زنند
وقتی حرفی نمانده است
با ناله حقیری است
که مرگ را بیدار می کنی
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر